شاید بشه گفت تمام مشکلم اینه که نمیتونم همیشه همهچیزو بدونم.
برای همین همیشه ذهنم سعی میکنه خودش جوابا رو پیدا کنه و خب طبیعتا به سمت تاریکترین چیزا میره، و دردآوره. و نمیتونم کاریش کنم. حتی نمیتونم تحملش کنم.
چرا فرآوردهی عشق برای من بیشتر از شادی، رنجه؟
میدونم که مشکل از خودمه اما کاش بتونم یه راهی براش پیدا کنم.
گاهی اینقدر خسته میشم که جدی دلم میخواد همهچیز رو ول کنم و برم.